لغت نامه دهخدا
شاه میرس. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 203 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، یونجه و سیب زمینی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
شاه میرس. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 203 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، یونجه و سیب زمینی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
شاه مرس یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوجان غربی بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است. روستای شاهمرس در دامنه کوه آروانا واقع شده است. این روستا ۱۷۶ نفر جمعیت دارد.
💡 اشگ خونین از جگر میریز بر روی زمین آه آتشناک ار جان میرسان سوی فلک
💡 خمار دوش نماند از نشاط اثر ساقی بیار باده که گر زود میرسی دیر است
💡 ای عکس چهره من چو میرسی به کویش در پای او افشان یکباره جان و تن را
💡 به وصل دوست تنها ره نخواهی یافتن لیکن غبارا میرسی گر زانکه عشقت رهنما باشد
💡 لطف کردی بچنین وقت که بازم جستی هان بگو تا زکجا میرسی و چیست خبر
💡 وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق چو میرسی به لب چشمه ای و آب روانی