ستور پزشک

لغت نامه دهخدا

ستورپزشک. [ س ُ پ ِ زِ ] ( اِ مرکب ) بیطار.

فرهنگ فارسی

بیطار

جمله سازی با ستور پزشک

💡 غریو سوار و خروش ستور به نه چرخ و هفت اختر افکند شور

💡 سرازتن جدا گشت و تن جست گور ستور از تک افتاد و مرد از ستور

💡 خراس وارهمی گردد و همی دارد ستور وار مرا بر امید آب و گیا

💡 ده و دو تن از مرد کشت و ستور بدیدند کشواد و قارن ز دور

💡 بیایم با شما، بر جَست او هم پسر را بر ستوری بست محکم

💡 جسمی که بود زینت آغوش مصطفی شد از سم ستور، در آن دشت پایمال

دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز