زون سایه
ویکی واژه
جمله سازی با زون سایه
بخت اگر یار و مددکار شود سایه مثال پی آن قد برافراخته می باید رفت
371. «محمّدرضا لطفی و گوشمال سایه، مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند»، ارجنامۀ سایه، تهران. (در دست چاپ)
نشکند از سایه گردون کسی را تشنگی می نماید آب اما زیر این پل آتش است
در غیرتم که سایه چرا با تو همره است دنبال کس مباد دل بدگمان من
ازدیاد این گیاه به صورت کاشت بذر و قلمه و مکان رشد آن در آفتاب و سایه است.
سایه سیمرغ جوی و از وفا یک جو مجوی کز جهان سیمرغ ازان گم گشت تا یابد وفا