زنگوله بستن

لغت نامه دهخدا

زنگوله بستن. [ زَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) بمعنی زنگ بستن. ( آنندراج ). حاصل کردن مرتبه بلند در فنی و بعضی گویند دعوی مرتبه بلند کردن. در ولایت رسم است که شاطر یا پهلوان چون به کمال فن رسد زنگوله می بندد. ( غیاث ):
از شعرهای طغراگر صد ترانه سازی
زنگوله بند شهرت سازد ترانه ها را.طغرا ( از آنندراج ).

جمله سازی با زنگوله بستن

جینگ دایره‌های کوچک را گویند که دور تا دورش زنگوله بسته‌اند. این ساز در بین ساحل‌نشینان جنوب ایران متداول است.
روستای یوش در البرز مرکزی در میانه جاده‌ای آسفالته شرقی-غربی به طول ۱۱۰ کیلومتر (از چهل کیلومتری آمل در جاده هراز به نام پل هردرود تا پل زنگوله در جاده کندوان) واقع شده‌است.
پس از آن، مجموعه اشعار سفیدی‌ها (۱۹۳۰) زنگوله زرین (۱۹۳۹) درخت سرخ (۱۹۴۰) علف جادویی (۱۹۴۱) روزگار دودها (۱۹۴۴) بازتاب دهنده اندیشه‌های سیاسی و فلسفی و اجتماعی وی بود.
مرحوم عباس فيض بر اين باور است كه نام قم قبلا (شق شمرده ) بوده و قم ازنامهايى است كه بعد از ظهور اسلام پيدا شد (170) بعضى از محدثين گفته اند در شبمعراج، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مردى را در هيئت و لباس مخصوص باقلنوه و زنگوله در اين سرزمين ديد كه جلوس كرده است. پيامبر به او فرمود: قم ياملعون؛ لذا اين شهر را قم نام نهادند، ولى اين روايت از نظر سند ضعيف است. (171)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خنیاگر
خنیاگر
توحید گوی
توحید گوی
کس کش
کس کش
فاب
فاب