زنبیل اباد

لغت نامه دهخدا

( زنبیل آباد ) زنبیل آباد. [ ] ( اِخ ) از طسوج و ناحیه رود آبان. ( تاریخ قم ص 113 ).

فرهنگ فارسی

( زنبیل آباد ) از طسوج و ناحیه رود آبان

جمله سازی با زنبیل اباد

زفت آمد آن نواله و زنبیل را درید از مطبخ خدای نیاید صله حقیر
تولید صنایع دستی از قبیل بافت تور ماهیگیری، حصیر، جاجیم، زنبیل و سفرة حصیری در روستا رواج دارد.
در ضمن گفته شده است که گاهی وی مدفوع انسان را درون زنبیلی ریخته، جلوی در خانه محمد خالی می‌کرد.
بهر در بسکه از حد برد ابرام گدا زنبیل او پر شد ز دشنام
تولید صنایع دستی از قبیل بافت تور ماهیگیری، حصیر، جاجیم، زنبیل و سفرة حصیری در روستا رواج دارد.
در بارگاه خاقان سودای پرنفاقان زنبیل هر گدایی در پیش شهریاری