زایل وتدخاک
جمله سازی با زایل وتدخاک
که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟ فرد خورشید که می گفت که باطل گردد؟
دل غمگین (سحاب) و جز می صافی دگر چیزی کزین آیینه زنگ غم کند زایل نمیبینم
مباد سور و سرور از سرای تو زایل نشانه باد سریر تو بُرو مورد را
اگر می خوری می به ترتیب خور نه چندان که زایل کند عقل و هوش
حرف و صوت از دل نیارد ریشه غم را برون زردی رخسار زر از سکته زایل کی شود؟