رکن کلا

لغت نامه دهخدا

رکن کلا. [ رُ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان شاهی. سکنه آن 1950 تن است. آب آن از رودخانه تاخلاروچاه. محصول عمده آنجا پنبه و کنف و غلات. این ده شامل آبادیهای: بالادسته، پایین دسته، پهن حاجی تنبلا. برجی خیل، دینه سر، کالش کلا می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان شاهی

جمله سازی با رکن کلا

💡 چو در نماز ترا دل به جمع سیم و زرست چه سود ازین که کنی رو به سوی رکن و حطیم

💡 درگه میمون توکعبه است و دستت ز‌مزم است پایهٔ تخت تو رکن است و رکاب تو صفا

💡 رکن دوم سود باید که آنچه عامل را خواهد بود معلوم کند، چون نیمه و سه و یک اگر گوید ده درم مرا یا تو را و باقی قسمت کنیم، باطل بود.

💡 بحرِ مُجْتَثّ، از بحور مختلف‌الارکان شعر فارسی است که از ترکیب و تکرار دو رکن «مُستفعلن/ فاعلاتن» یا زحافات آنها تشکیل شده‌است و از بحرهایی است که سالم آن چندان متداول نیست. وزن سالمِ کامل آن:

💡 و درین رکن سخن گوییم در آنچه تعلق به باطن دارد از اعمال و احوال، و تحقیق در دو اصل پدید کنیم. هراصلی در پنج فصل، به توفیق ایزد تعالی و تقدس.

💡 سه رکن بسیار مهم در یک سخنرانی عبارت‌اند از: ماهیت، موضوع، ساختار می‌باشد. یک سخنور حرفه‌ای این موارد را با دقت از نظر می‌گذراند.