ربو شاران

لغت نامه دهخدا

ربوشاران.[ ر ] ( اِخ ) مؤلف حدود العالم گوید: ناحیتی است [ به خراسان ] بزرگ و بسیارنعمت و مردمان جنگی و از غرجستان گوزکانان است و بعضی از آبهای مرو از این ناحیت رَوَد و اندر وی معدن زر است و مهتران این ناحیت از مهتران اطراف گوزکانانند و مقاطعه به ملک گوزکانان دهند. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

مولف حدود العالم گوید: ناحیتی است بزرگ و بسیار نعمت و مردمان جنگی و از غرجستان گوزکانان است.

جمله سازی با ربو شاران

امیر محمد خواجه بقیه عمرش را در شاران پکتیا گذراند و در همان‌جا به خاک سپرده شد. از وی سه پسر به نام‌های امیر ولی، امیر بابُک و امیر بهلول به‌جای ماندند.
شارستو را به صورت نوشتاری «شهرستان» هم می‌نویسند، که گویا شهر است، اما در اصل علاقهٔ شهرستان شهر نیست بلکه سرزمین کوهستانی است و خود مردم محل به آن «شارستو» می‌گویند. به احتمال زیاد نام شارِستو از لقب شار گرفته شده، جایی‌که شاران غرجستان سکونت داشتند، پادشاهان غرجستان در قدیم عنوان شار و شیران را داشتند، که بعداً شار تبدیل به (میر) و شیران به (میران) تغییر یافته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر یعنی چه؟
کس شعر یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز