ذات السباع

لغت نامه دهخدا

ذات السباع. [ تُس ْ س ِ ] ( اِخ ) موضعی است.

فرهنگ فارسی

موضعی است.

جمله سازی با ذات السباع

زبير پس از بيرون رفتن از لشكر عايشه، پنجاه سوار به عقب او تاختند تا او را بازگردانند، زبير بر آن پنجاه نفر حمله كرد و آنان را پراكنده ساخت، بعد به راه خودادامه داد تا به جاى رسيد كه ((وادى السباع )) نام داشت، و در آنجا به نزد قوم بنىتميم فرود آمد.
اذا كان يوم الجمعة نادت الطير الطير و الوحش الوحش و السباع السباع سلام عليكمهذا يوم صالح
و معروف است که امروز در تُستَر مر خانهٔ سهل بن عبداللّه را بیت السباع خوانند و متفق‌اند اهل تستر بر آن که شیر و سباع به نزدیک وی اندر آمدندی و وی مر ایشان را طعام دادی و مراعات کردی و اهل تُستر خلقی بسیارند بر این.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق