دست ساییدن

لغت نامه دهخدا

دست ساییدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) دست سائیدن. دست سودن. با دست لمس کردن. دست زدن. پرداختن:
به چیزی که بر ما نیاید شکست
بکوشید و با آن بسایید دست.فردوسی.پاینده باد عمرت، فرخنده باد روزت
تا با نبید و ساغر پیوسته دست سایی.فرخی.

جمله سازی با دست ساییدن

در هنگام آماده کردن، آب را بر سنگ جوهر می‌ریزند و با جوهر جامد می‌سایند تا جوهر مایع پدید آید. از آنجاییکه این کار زمان‌بر است امروزه تازه‌کاران، جوهرهای آماده مایع را بکار می‌برند. هنرآموزان پیشرفته‌تر به ساییدن جوهر خود علاقه دارند.
سنباده: به معنایی وسیله ای برای ساییدن و سوهان کردن، همچنین به معنای وسیله آسیاب کردن نیز آمده است که در مدل های متفاوت همچون سنگ سنباده، کاغذ سنباده، دستگاه سنباده زن اوربیتال دستی وجود دارد.
سکه‌سایی، کنشی رایج در قرون وسطا بود. این عمل با ساییدن سکه‌های ساخته‌شده از فلزهای قیمتی به منظور برداشتن بخشی از آن فلز به عنوان سود انجام می‌شد. براده‌های ناشی از سایش سکه‌ها، با ذوب مجدد تبدیل به شمش‌های طلا یا نقره می‌شدند.
داخل‌تراشی و تراشکاری همتایان یک دیگر در فرایند ساییدن که یکی داخلی و دیگری خارجی می‌باشد، هستند. هر فرایند براساس الزامات و مقادیر پارامتر یک کاربرد خاص انتخاب می‌شود.
سُنباده یا سُمباده ورقه‌ای از جنس کاغذ یا مقوا یا پارچه است که دانه‌های سخت ساینده بر روی آن به وسیلهٔ چسب مخصوص چسبانده می‌شوند و برای ساییدن مواد گوناگونی چون فلزات، چوب، گچ و در بعضی موارد سرامیک استفاده می‌شود.
با پیشرفت ابزارها، امروزه نه تنها برای سوراخ کاری، بلکه با اضافه کردن قطعاتی دیگر، می‌توان امکاناتی مانند ساییدن، گردبر، عمودبر و… را هم به این دستگاه اضافه کرد، اگرچه بهتر است برای هر کاری از ابزار مناسب همان کار استفاده کرد.