لغت نامه دهخدا
دریا شکافتن. [ دَرْ ش ِ ت َ ] ( مص مرکب ) پیمودن بحر. دریا گذاردن:
ندانی که سعدی مکان از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت.سعدی.
دریا شکافتن. [ دَرْ ش ِ ت َ ] ( مص مرکب ) پیمودن بحر. دریا گذاردن:
ندانی که سعدی مکان از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت.سعدی.
پیمودن بحر. دریا گذاردن
💡 روش رنگ آمیزی آن از پروسههای طبیعی رز بوسیله آبی که ساقه ی رز آن را دریافت میکند، به کار گرفته شدهاست. با شکافتن ساقه گیاه و قرار دادن هر قسمت در آب با رنگهای متفاوت، رنگها به سوی گلبرگها کشانده میشوند که منجر به یک رز چند رنگی میشود.
💡 کار دماغه شکافتن هوا در موقع حرکت است. در راکت مدل به علت سرعت کم آن در هوا دماغه کاملاً نوک تیز نمیباشد و مدور است.
💡 امروزه این جشن در برخی ایالات مکزیک و بیشتر در آمریکا و به ویژه در ایالات تگزاس و کالیفرنیا مرسوم و گرامی داشته میشود. این جشنها اغلب همراه با شادی و پایکوبی و مراسم شکافتن پینیاتا همراه است.
💡 شکاف هوا، دیوار هوا و یا شکافتن هوا یک معیار امنیت شبکه است که در یک یا چند رایانه استفاده می شود تا تضمین کند که یک شبکه کامپیوتر امن، از لحاظ فیزیکی از دیگر شبکه های ناامن همچون اینترنت عمومی یا شبکه محلی ناامن محافظت می شود.
💡 اساس تولید انرژی هستهای در حال حاضر شکافتن هسته اتم است، هسته اتم عنصر شیمیایی سنگین به عناصر سبکتر شکسته میشود.