دبیر نوبتی

لغت نامه دهخدا

دبیر نوبتی. [ دَ رِ ن َ / نُو ب َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کاتب و منشی که بنوبت در دربار پاس دارد: در وقت که این خبر رسید دبیر نوبتی خواجه بونصر را آگاه کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 492 ).

جمله سازی با دبیر نوبتی

چو کوفت نوبتی پادشاه نوبت بام چو آفتاب برآمد مهی بگوشه بام
هریک از این کارت‌ها را می‌توان در هر نوبتی بازی کرد و هنگام خارج شدن بازیکن و شمارش امتیازها، دارای ۴۰ امتیاز هستند.
ای جاه تو چون سماک و عالم چو سمک یک شقه ز نوبتی جاه تو فلک
تا زشوق دولتت دانادلان روزگار طعنه در هر نوبتی صد نوبت افزون می زنند
درازدستی ادراک و تیزگامی وهم طناب نوبتی حضرتش نه پیمودست
چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز خروش و ناله من در دل رباب افتاد