دبه خایگی
جمله سازی با دبه خایگی
با تو موافق شدم با تو منافق شدم بر دبه عاشق شدم در دبه زیت پلید
ایخوش آنکو مرد و این دبه شکست گشت خاموش و زهر رنجی برست
بر تنم از سرما آمد فراز پوست بر آن سان که بر آتش دبه
هیچکس دبهای نداد به من که درین دبه ریز روغن خویش
وای هم از دبه هم از دبه گر هست چندین دبه میآرد دگر
کار کن مخلص شو از غش و عیوب زآنکه بر دبه نیاید درز خوب