خیمه کندن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خیمه کندن
که این خیمه باشد به عالم نشان زنام تهمتن سر سرکشان
بخوابید در خیمه چون مردگان شب تیره برداشت بانگ و فغان
همی خیمه و طشت زرین که راست خداوند این کرسی زر کجاست
ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل تا بدانی قدر وقت بی بدل
ببینیم از آغاز کآدم چه کرد چو زد خیمه بیرون ز عالم چه کرد
گر در آن خانه را نسوخته بودند بر در آن خیمه کس نمیزدی اخگر