خیمه کندن

لغت نامه دهخدا

خیمه کندن. [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیام فرود آوردن و از جایی نقل مکان کردن. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خیام فرود آوردن و از جایی نقل مکان کردن.

جمله سازی با خیمه کندن

که این خیمه باشد به عالم نشان زنام تهمتن سر سرکشان
بخوابید در خیمه چون مردگان شب تیره برداشت بانگ و فغان
همی خیمه و طشت زرین که راست خداوند این کرسی زر کجاست
ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل تا بدانی قدر وقت بی بدل
ببینیم از آغاز کآدم چه کرد چو زد خیمه بیرون ز عالم چه کرد
گر در آن خانه را نسوخته بودند بر در آن خیمه کس نمی‌زدی اخگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز