خیمه ٔ زنگاری

لغت نامه دهخدا

خیمه زنگاری. [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ی ِ زَ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از آسمان. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ).

فرهنگ فارسی

کنایه از آسمان

جمله سازی با خیمه ٔ زنگاری

لفظ شعری طلعتان شعر او در عین لطف جعد زنگاری خطان حرف او در پیچ و تاب
آرزویی کرد گردون کین گل اقبال را پیچید اندر اطلس زنگاری خود غنچه وار
در تار و پود دیبه زنگاری کی برکشیده لؤلؤ مکنون را
چو غنچه روی نمود از نقاب زنگاری ز بلبلان چمن ناله حزین برخاست
ز کلک حسن و ملاحت بخط زنگاری نوشته مصحف رویت دو صد کتاب تجلی
کارو کردار تو ای گنبد زنگاری نه همی بینم جز مکرو ستم‌گاری