خلاف مردمان کر

لغت نامه دهخدا

خلاف مردمان کردن. [ خ ِ / خ َ ف ِ م َ دُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناموافق با رسم مردمان کاری انجام دادن.

جمله سازی با خلاف مردمان کر

💡 ... پس از مرگ زمين به وسيله كافر شدن مردمان، خداوند آن را به وسيله قائم زنده مىكند.

💡 مژگان خونریزت عیان مردم‌کشست اما نهان چشمت بود با مردمان در عین مردم‌پروری

💡 در بين مردمان بيشترين حقى كه به گردن زن است حق شوهر است و در بين تمام مردمبيشترين حقى كه به عهده مرد است حق مادر است.

💡 در مورد ویژگی های بافت روستا همین می توان گفت که مردمانی دارای فرهنگ دیرین هستند و مهمان نواز

💡 همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم غنوده هر کسی با یار و من بی‌یار چون باشم‌

💡 موسیقی زار مربوط به مردمان کناره خلیج فارس است و در اصل از آفریقا به ایران آمده است.