خرما خارک

لغت نامه دهخدا

خرماخارک. [ خ ُ ما رَ ] ( اِ مرکب ) غوره خرما. خرماخَرَک. خرمای خشک. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

غوره خرما خرما خرک

جمله سازی با خرما خارک

تا گرد لبت رست خط سبز تو گفتم خرما نتوان خورد از این خار که کشتند
همچنین شیرینی‌های محلی و خرما نیز از دیگر رهاوردهای این روستا است.
مگو مغرور غافل را برای امن او نکته مده محرور جاهل را ز بهر طبع او خرما
املت خرما، یا تخم‌مرغ خرما غذایی مناسب برای صبحانه یا عصرانه است.
گفتم به دل: « از محنت، باز آی یکی ساعت » گفتا که: « نمی‌آیم، کاین خار به از خرما »
ما دوزخیان بین که طلبکار بهشتیم خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال انبیا فال انبیا فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز