خرابه ٔ مشهد
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خرابه ٔ مشهد
بود ار چرخ گنج وصل تو در کنج دل نهان/ گویا بهر خرابه دلش بوده سالها
خرابه ها همه چون از قمر شود روشن چراست تیره دل من، چو شد خراب قمر
یزلهخوان: رباب رباب ربابه حال رباب خرابه/حاضران: رباب رباب ربابه حال رباب خرابه
دلم که بستده ای باز ده که که لاف زنم که این خرابه ز سلطان خویش انعام است
تو همچو باد سبک میروی، چه میدانی بر این خرابه چه از ترکتاز میگذرد؟
احـتـمـال هـم داده انـد كـه مـراد از (مؤ تفكة ) اعم از قراى قوم لوط و تمامى قريه هايىباشد كه سكنه آن ها در تاريخ بشريت دچار عذاب شده و منقرض شدند، و خرابه هاى آنقريه ها و علامتهايى از آنها بجاى مانده.