خاصه ململ

لغت نامه دهخدا

خاصه ململ. [خاص ْ ص َ / ص ِ م َ م َ ] ( اِ مرکب ) خاصه مرمر. قسمی ململ بسیار نازک است که از آن چارقد زنان کنند و داروهای مایع بدان صافی کنند. رجوع به کلمه قَصَب شود.

فرهنگ عمید

نوعی پارچۀ سفید نخی بسیارنازک که زنان از آن چارقد درست میکنند.

فرهنگ فارسی

خاصه مرمر قسمی ململ بسیار نازک است که از آن چارقد زنان کنند و دارو های مایع بدان صافی کنند.

جمله سازی با خاصه ململ

و رحمت خدا درجاتى بسيار دارد كه از نظر سعه و ضيق مختلفند، و همچنين رحمت خاصه بهاهـل ايـمـان نـيـز مراتب مختلفى دارد كه اختلاف آن ناشى از اختلاف مراتب ايمان است، پسصاحب هر مرتبه از ايمان رحمتى مناسب با آن مرتبه دارد.
روزی نسب خویش بدانگونه بیان ‌کرد در عهدهٔ راویست سخن خاصه چو هذیان
خلوت خاص تو مخصوص دل خاصان است خاصه وقتی که در آن رهگذر عام نماند
خوش بود ناله دلسوختگان از سر درد خاصه دردی که به امید دوای تو بود
تا بود در روزگار آئین عید و تهنیت خاصه بر درگاه تعظیم سلاطین عظام
((حديث حق )): ام سلمه مى گويد از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود:((على با حق و قرآن مىباشد و حق و قرآن نيز با على خواهند بود و از هم جدا نمى شوند تا اينكه بر كوثربر من وارد شوند))، (در غاية المرام، ص 539 اين مضمون با چهارده حديث از عامه و دهحديث از خاصه نقل شده است )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پرده برداشتن
پرده برداشتن
عزیز
عزیز
تعامل
تعامل
ژرف
ژرف