حجر فطور

لغت نامه دهخدا

حجر فطور. [ ح َ ج َ رِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) سنگی است بکف دریامانند، بر سر آب افتد، در کاغذ نوشته نهند کتابت ازو ببرد، و نقره را بخود درکشد همچنانکه مقناطیس آهن را. ( نزهة القلوب ).

فرهنگ فارسی

سنگی است بکف دریا مانند بر سر آب افتد در کاغذ نوشته نهند کتابت از وی ببرد و نقره را در خود کشد همچنانکه مقناطیس آهن را

جمله سازی با حجر فطور

شها فضولی درمانده را ز راه کرم بساحلی کش ازین ورطه فساد فطور
هرگز فترتى كه بر اثر ارتكاب درخت ممنوع پديد آمد سبب فطور آسمان خلافت نشد؛زيرا كسى كه پرتو علم اسماى الهى مظهر آنها شد در هر جلالىجمال خدا را دريافت مى كند و در هر قهرى مهر او را مى يابد و در هر قبضى بسطى را بهدست مى آورد و بالاخره در تمام جذب و دفع و سراء و ضراء، خليفه خدا خواهد بود و درخليفه از آن جهت كه خليفه است غير از آثار مستخلف عنه چيزى ظهور نخواهد كرد.
آن خدايى كه هفت طبقه آسمان را آفريد تو در خلق رحمان هيچ تفاوتى نمى بينى به دقتنظر كن آيا هيچ فطور و اختلالى در نظام عالم به چشمت مى خورد؟ (3).
5 - فطر از ماده فطور به معنى شكافتن است، و همانطور كهذيل آيه 14 همين سوره نوشتيم اطلاق اين كلمه بر آفرينش آسمان و زمين شايد به خاطراين است كه طبق علم امروز، روز اول جهان توده واحدى بوده و بعد از هم شكافته شده وكرات آسمانى يكى پس از ديگرى به وجود آمده اند (براى توضيح بيشتر به تفسيرآيه مزبور مراجعه فرمائيد).
باد هجران در بهار وصل یغما پیشه کرد دولت دیدار را از این حشم آمد فطور
صنع احسن عالم كيانى، و نظم اتم نظام ربانى بر اساس استوار حساب و اندازه است، ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصرهل ترى من فطور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال فرشتگان فال فرشتگان