جاروب کشیدن

لغت نامه دهخدا

جاروب کشیدن. [ ک َ / ک ِ دِ ] ( مص مرکب ) جاروب کردن. جاروب زدن. رجوع به جارو زدن و جاروب کردن شود.

فرهنگ فارسی

جاروب کردن.

جمله سازی با جاروب کشیدن

جاروب زنان بارگاهش ازپر فرشتهٔ رفته راهش
اولا هر چه خاک و خاکی بود پیش جاروب باد بنهادی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معلق
معلق
متعبد
متعبد
کس خل
کس خل
فارغ التحصیل
فارغ التحصیل