بتاراج رفتن

لغت نامه دهخدا

بتاراج رفتن. [ ب ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) به غارت رفتن. به غارت رسیدن. غارت شدن:
گل بتاراج رفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند.سعدی.

فرهنگ فارسی

به غارت رفتن

جمله سازی با بتاراج رفتن

ز کفر سر زلف غارت گر تو بتاراج ایمان سپاهی مرا بس
بتاراج بینی همه زین سپس نه برگردد از رزمگه شاد کس
اسباب مرا داد بتاراج و پس آنگه سد رمق قوت حواله بجگر کرد
ای بتاراج عقل و دین چالاک وی بتعذیب جان و دل بی باک
نخستین بتاراج بردند دست ز غارت شدند اغبیا اغنیا
برد بتاراج فلک گنج من نیست کسی را بخبر از رنج من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز