بام فراخ
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بام فراخ
تنگتر شد زقفس بر دل ما دهر فراخ مرغ روحت چو سوی گلشن فردوس پرید
جائی درو چو منظره عالی کنم جائی فراخ و پهن چو میدان کنم
کشید لشکر جرار تا به مرکز غزو ره فراخ فرو بست بر جنوب و شمال
داغ فراخ حوصلگیهای مشربم صد خانقه تهی شد و خمخانه پر نشد
دل را فراخ کن ز پی صید آسمان زیرا ملک به دام کبوتر نبستهاند
و روزى من گردان که کمک مالى دهم بر کسىکه روزیت را بر او تنگ کردى بوسیله آنچه بر من فراخ گرداندى از فضل خویش