باد سره

لغت نامه دهخدا

بادسره. [ س َ رَ / رِ ] ( اِ ) نوعی از آزار باشد که اسب را بهم رسد. ( برهان ) ( آنندراج ). آزاری که در اسب پدید آید. ( ناظم الاطباء ). علتی است که اسب را میشود. ( رشیدی ). بیماری است. ( دمزن ).

فرهنگ فارسی

نوعی از آزار اسب باشد

جمله سازی با باد سره

تا به هم آویخته باد صبا طره ات کرده از این ماجرا سخت پریشان مرا
دریغ باشد جولان تو سنت بر خاک سواد دیده بساط سم سمند تو باد
هر ماه بشهری علم شاهی شاهان زیر سم اسبانش نگون باد و ستان باد
دگر بناله نمیریزم آبروی نفس که چشمه چشمه از این آب داده ام بر باد
بقای تو چو عطای تو باد ور بودی بقای تو چو عطای تو بی حسابستی
جز راست نگویم میان خصمان با باد نگردم که من نه نالم