ز کبر و از ریا بگذر بکوی کبریا تا تو ز قبض و رحمت ایزد ردا و طیلسان بینی
واژهٔ طیلسان ظاهراً از اواسط سدهٔ ۷ق متروک، و به جای آن کلمهٔ «طالش» تدریجاً وارد منابع تاریخی و جغرافیایی ایران شد.
طیلسان بفگن که دارد طیلسان چون تو مگس یا نه بر آتش چو پروانه بسوزان طیلسان
بر چرخ سعد اکبر کش مشتری است نام داد از پی بشارت تسبیح و طیلسان
مر دشت را ز سبزه بپوشید پیرهن مرکوه را ز لاله برافکند طیلسان
همی چون موم بگذارد زره را آهنین اعضا زرشک آنکه رونق باردا و طیلسان آمد