ابو قراد

لغت نامه دهخدا

ابوقراد. [ اَ ق ُ ] ( اِخ ) سلمی. صحابی است.

فرهنگ فارسی

صحابیست

جمله سازی با ابو قراد

پس قراد بن مالك و عمروبن خالد و عبدالرحمنن بجلى و عبدالله بن قيس ‍ خولانى را نزد اوحاضر كردند، پس گفت: اى كشندگان صالحان ! خدا از شما بيزار باد، عطرهاى آنحضرت را در ميان خود قسمت كرديد در روزى كه نحس ترين روزها بود، پس فرمود ايشانرا به بازار بردند و گردن زدند.
اعضاى كميته چون بر مضمون نوشته لوح مقدس اطلاع يافتند هر يك با ديده تعجب بهديگرى نگريستند و انگشت حيرت به دندان گزيدند و پس ‍ ازتبادل نظر قراد، شد كه لوح در موزه سلطنتى بريتانيا نگهداى شود.
گفت: به خدا قسم نمى دانم از شما دو نفر كدام وفادارتر هستيد؟ تو كه بدون شناختقبلى، ضامن او شدى يا او كه از چنگال مرگ خلاصى يافته بود و بار ديگر خود را درغرقاب فنا انداخت ؟. براى من روا نبود شما را بكشم، از هر دو پذيرايى نمود و جايزهداد. به بركت جوانمردى قراد و وفادارى حنظله، آن سنت و رويه ناپسند از بين رفت.(118)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز