یک لو

لغت نامه دهخدا

یک لو. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) رشته فرد و یکتا و یگانه. ( ناظم الاطباء ). || ورق دارای یک خال در پاسور.

جمله سازی با یک لو

در یک مهر و موم معمولی دومت از طریق پا‌یه یک لو‌له خلا‌ء، یک قطعه کو‌‌‌تا‌ه سیم دو‌مت به سیم نیکل در یک سر و یک سیم مسی در ا‌نتهای دیگر سیم جو‌‌ش دا‌د‌ه می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت
شهرت
روزگار
روزگار
ضیق وقت
ضیق وقت
خاص
خاص