گنده چی

لغت نامه دهخدا

گنده چی. [ گ ُ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) رشیدی در ذیل گُنده آرد: کوفته که مدور و بزرگ ساخته در میان آتش اندازند، و گنده چی تصغیر آن یعنی گنده کوچک، احمد اطعمه گوید:
تا که بود گنده چی امرد ابروترش
تا که بود حلقه چی شاهد شیرین دهن.بسحاق اطعمه.رجوع به گنده شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کوفت. کوچک: تا که بود گنده چی امرد ابرو ترش تا که بود حلقه چی شاهد شیرین دهن. ( بسحاق اطعمه )

جمله سازی با گنده چی

چو نئی خندان ریشی چندان خوش ولوشم کردی نیک ریش تو برآمد خوش ریش ای گنده
در تن این باد ناخوش و گنده چون گذارد چراغ را زنده؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشق فال عشق فال تماس فال تماس