لغت نامه دهخدا پارپار. ( ص مرکب ) پاره پاره. لخت لخت. لت لت: دین زردشت آشکار شده پرده رحم پارپار شده.سنائی.پارپار. ( اِخ ) موضعی به شمال شرقی فارس میان راه قطری و سعیدآباد سیرجان.
جمله سازی با پارپار به زهر اندر آن شاه را کشت خوار به خنجر تنش کرد پس پارپار بهعهدی که قیصر بود خاکسار شه روس را تن شود پارپار