نفاه

لغت نامه دهخدا

( نفاة ) نفاة. [ ن َ ] ( ع اِ ) نفاء. رجوع به نَفاء شود.

جمله سازی با نفاه

ولكن لابد من الخروج من جهة التعطيل و التشبيه. لان من نفاه فقد انكره و رفعربوبيته و ابطله،و من شبهه بغيره فقد اتسبه بصفة المخلوقين المصنوعين الذين لايستحقون الربوبية. ولكن لابد من اثبات ان له كيفية لايستحقها غيره و لايشارك فيها ولايحاط بها و لايعلمها غيره.
از امـام عـلى بـن مـوسـى الرضـا (عـليـهـمـاالسـلام )نـقـل شـده كه روزى از دوستان خود پرسيد: مردم اين آيه را چگونه تفسير مى كنند (انهعـمـل غـيـر صـالح ) يـكى از حاضران عرض كرد بعضى معتقدند كه معنى آن اين است كهفـرزنـد نـوح (كـنـعـان ) فـرزنـد حقيقى او نبود. امام فرمود: كلا لقد كان ابنه و لكن لماعصى الله نفاه عن ابيه كذا من كان منالم يطع الله فليس منا: (نه چنين نيست، او براستىفـرزنـد نوح بود، اما هنگامى كه گناه كرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بيرون گذاشتخـداوند فرزندى او را نفى كرد، همچنين كسانى كه از ما باشند ولى اطاعت خدا نكنند، از مانيستند).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز