نشستگی

لغت نامه دهخدا

نشستگی. [ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) حالت و کیفیت و چگونگی نشسته. ( یادداشت مؤلف ).
- بازنشستگی؛ بازنشسته بودن.
- فرونشستگی؛ فرورفتگی.
رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.

فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت و چگونگی نشسته.

جمله سازی با نشستگی

ارتفاع کامل دیوار جلوی بنا۳۸/۱۲ متر بوده. پس اگر ما ارتفاع سکو (۴۱/۱) متر و ارتفاع تخمینی سقف هرمی شکل را (۳۰سانتی‌متر) به دیوار جلو اضافه شده‌است، ارتفاع کلی بنا به ۰۹/۱۴ متر می‌رسد. زندان شامل یک برج مربع با پیش نشستگی در چهار گوشه، سه ردیف پنجره کاذب در سه جانب ساختمان قرار داشته‌است. پایه برج یک سکوی سه طبقه پابر جا شد، دو پنجره کاذب کوچک در بالای ورودی استوار است و هریک از دیوارهای فوقانی با پانزده ردیف تو رفتگی مستطیل شکل، مرتب شده‌است. از قطعات بزرگ سنگی در ساختمان کار کرده‌اند.
اساس بهبود معیشت کار است. یک تفاوت فاحش میان کار و درآمد شهرها و دهات وجود دارد. تمامی مردم افغانستان آنچه که می‌خورند می‌نوشند وکار می‌کنند بدون بیمه است. کارها در دهات معمولاً کشاورزی ومالداری است؛ ولی در شهرها اشکال کار تفاوت دارد. کار ثابت، کار موقتی وکار خانم‌ها است. روانه تعداد مردم بالاثر کار زخمی و ناتوان می‌گردند. پس از ناتوان شدن هیچ مرجع دایمی نیست که بقیه زندگی کار گر را تضمین نماید. اتحادیه‌های افغانستان تا اکنون خود محتاج اند نمی‌تواند برای اعضای خود حقوق باز نشستگی [تقاعد] ویا مریضی دهند. بدین صورت فامیل‌ها بطرف فقر می‌روند. دربسیاری دهات زنان کارهای شاقه زمین و مالداری را می‌نمایند بالاثر این کارها عوارض بدنی برای شان ایجاد می‌گردد وسال‌ها با این مرض زندگی می‌نمایند. کسی نیست که آنهارا نزد دکتر معالج برند. بالاثر این عوامل معیشت فامیل‌ها تفاوت را در خود دارند..
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ژرف یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
ورژن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز