نسپار

لغت نامه دهخدا

نسپار. [ ن َ ] ( اِ ) جائی را گویند که انگور در آن افشرند. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مصحف سپار است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به سپار شود.

فرهنگ عمید

جایی که در آن انگور را فشار دهند و آب آن را بگیرند، چرخشت.

فرهنگ فارسی

جایی که در آن انگوررافشاردهندو آب آنرابگیرند
جائی را گویند که انگور در آن افشرند. مصحف سپار است.

جمله سازی با نسپار

چون می‌توان به جلوه مرا پایمال کرد تمکین اگر به خود نسپاری چه می‌شود؟
هرچند که در خانهٔ تو خانه کند موش خانه نسپاری تو همی خیره به موشان
تا دل نسپاری به کسی هم چو نزاری هرگز نشوی زنده به جانی که نمیری
چون کار به عالم جوان نسپاری پس کار به پیر کاردان باید داد
عشق سریست که تا سر نسپاری ندهند نیست نان پاره که از دکه خباز آید