نیکو ادب

لغت نامه دهخدا

نیکوادب. [ اَ دَ ] ( ص مرکب ) خوش معاشرت. مبادی آداب. خوش برخورد. || ادیب. فصیح و بلیغ: داودبیک محمد غازی مردی سخت فاضل و نیکوادب و نیکوشعر. ( تاریخ بیهقی ص 139 ).

فرهنگ فارسی

خوش معاشرت ٠ مبادی آداب ٠ خوش برخورد ٠ یا ادیب ٠ فصیح و بلیغ: داود بیک محمد غازی مردی سخت فاضل و نیکو ادب و نیکو شعر ٠

جمله سازی با نیکو ادب

آثار میدلتون مدت‌ها مورد ستایش منتقدان ادبی از جمله الگرنون چارلز سوئینبرن و تی.اس. الیوت بوده است. دومی فکر می‌کرد که میدلتون بعد از شکسپیر دومین نفر است. نمایشنامه‌های میدلتون در طول قرن بیستم و تا قرن بیست و یکم به روی صحنه رفتند و هر دهه تولیدات بیشتری نسبت به گذشته ارائه می‌کرد. حتی برخی از آثار کمتر آشنا از او روی صحنه رفته اند. نمایشنامۀ نزاع نیکو در تئاتر ملی و قانون پیران توسط گروه تئاتر رویال شکسپیر اجرا شد. «بدل» نیز چندین بار برای فیلم اقتباس شده است. «تراژدی دادخواه» برای فیلم تراژدی انتقام‌جویان الکس کاکس اقتباس شد که تیتراژ ابتدایی آن نویسندگی نمایشنامه را به میدلتون نسبت می‌دهد گرچه بسیاری منتقدان ازجمله تی.اس.الیوت این اثر را از آن سیریل تِرنر می‌دانند.
نام نیکو و جمال و شرف و علم و ادب بادبیری بتو کردند دبیران تسلیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارور
ارور
سلیقه
سلیقه
خاطرات
خاطرات
خاص
خاص