تبن در زبان عربی بهمعنای کاه است. این واژه در منابع معتبر لغوی همچون دهار، اقرب المورد، قطر المحیط و منتهی الارب با همین معنا ثبت شده و بهصورت تَبْن یا تِبْن خوانده میشود. در برخی فرهنگها همچون غیاث اللغات و مهذب الاسماء بهطور مشخص به کاه خشک اشاره شده است. همچنین شکل مونث آن تَبْنَه ذکر گردیده و در مثالهایی نظیر «اقل من تبنة فی لبنة» بهکار رفته است. جمع این واژه نیز به صورتهای «أَتبان» و «تُبُون» آمده و در فرهنگ نظام به تعریف دقیقتر آن، یعنی ساقههای خردشده محصولات کشاورزی در خرمن، پرداخته شده است.
این واژه علاوه بر معنای اصلی، در کاربردهای دیگری نیز بهکار رفته است؛ از جمله بهمعنای گرگ در کتابهایی مانند قطر المحیط، منتهی الارب و ناظم الاطباء. همچنین به نوعی قدح بزرگ اشاره دارد که ظرفی با گنجایش حدود بیست کاسه محسوب میشده و در منابعی چون دهار و اقرب الموارد به آن پرداخته شده است. در توصیف اندازههای مختلف ظروف، قدح در ردهای پس از صحن و پیش از عس قرار گرفته و اندازههای کوچکتر مانند قعب و غمر پس از آن میآیند.
علاوه بر اینها، تبن بهصورت صفت نیز بهکار رفته و به معنی مهتر جوانمرد و شریف است. این کاربرد در آثار لغویای چون قطر المحیط، منتهی الارب، آنندراج و ناظم الاطباء دیده میشود. بنابراین این واژه با وجود سادگی ظاهری، دامنه معنایی گستردهای در متون کهن داشته و در حوزههای مختلفی از کشاورزی تا توصیف اشیاء و ویژگیهای اخلاقی کاربرد داشته است.