بسند

کلمه‌ی «بسند» در فارسی صفتی است که به معنای کافی، کامل و تمام بودن به کار می‌رود و نشان می‌دهد چیزی به اندازه‌ی نیاز و حد کفایت است و هیچ کمبودی ندارد. این واژه در متون کهن و ادبیات فارسی کاربرد فراوان دارد و برای توصیف اشیاء، اعمال، علم و حتی شایستگی افراد به کار رفته است. به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود چیزی «بسند» است، منظور این است که آن چیز کامل، کافی و به اندازه‌ی نیاز است و نیاز به چیزی بیشتر ندارد. در اشعار و متون ادبی، بسند گاهی با مفهوم شایستگی و سزاواری نیز به کار رفته است و نشان می‌دهد که فرد یا عمل مورد نظر واجد معیارهای لازم است. «بسند» با مفاهیمی مانند کفاف، کفایت، تمام، کامل و شایسته هم‌معنی است و در توصیف کیفیت مطلوب، کفایت و ارزشمندی به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

بسند. [ب َ س َ ] ( ص ) کافی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( سروری ) ( رشیدی ). کافی وکافی شدن. ( غیاث ). کافی و بس. ( فرهنگ نظام ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 158 و 195 و بسنده شود:
ترا شهر توران بسند است خود
چرا خیره می دست یازی به بد.فردوسی.غار جهان گرچه تنگ و تار شده است
عقل بسند است یار غار مرا.ناصرخسرو.همینت بسند است اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی.سعدی ( از فرهنگ ضیا ).بسند است آنکه زلف اندر بناگوشت علم گیرد
مفرما غمزه خونریز را کز خط حشم گیرد.امیرخسرو ( از سروری ).|| کفاف و کفایت. ( برهان ). کفایت. ( فرهنگ نظام ) ( مؤید الفضلاء ). || تمام. ( برهان ) ( سروری ). کامل و تمام. ( ناظم الاطباء ). || سزاوار. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ). شایسته.

فرهنگ عمید

= بسنده: تو را شهر توران بسند است خود / به خیره همی دست یازی به بد (فردوسی۱: ۲۳۳ ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- بقدر کفایت کافی. ۲- کامل تمام. ۳- شایسته سزاوار.

جمله سازی با بسند

من بنظم و نثر با گیسوی او گویم سخن گر بسند و شعر ما را شاه ما ممضاستی
و در تفسير برهان از شرف الدين نجفى نقل كرده كه گفته است:تاويل اين آيه را ابو نعيم در حليه الاولياء بسند خود از ابى هريره آورده و گفته است:اين آيه در حق على بن ابى طالب (عليه السلام )نازل شده و مقصود از كلمه (مؤ منين ) آنحضرت است.
گر سبک دل گشتم از رطل گران عیبم مکن زانک در بزم سبک روحان سبکساران بسند
(علامه مجلسى ) فرموده كه (كلينى ) بسند صحيح از حضرت صادق عليه السلامروايت كرده كه حضرت فاطمه عليهاالسلام هفتاد و پنج روز بعد از حضرت رسالت (ص) زنده بود، پس بنا بر مشهور كه وفات حضرترسول (ص ) در 28 ماه صفر بوده بايد وفات حضرت فاطمه عليهاالسلام در 13 يا 14يا 15 ماه جمادى الاولى باشد.