دست یازی

کلمه‌ی «دست‌ یازی» در فارسی به معنای دراز کردن دست به چیزی یا کسی است و معمولاً به تلاش برای گرفتن، تصاحب یا رسیدن به چیزی اشاره دارد. این واژه می‌تواند هم به معنای فیزیکی، مانند دراز کردن دست برای گرفتن چیزی، و هم به صورت استعاری، برای تلاش و تمایل به دستیابی به اهداف، مقام یا اموال دیگران به کار رود. در ادبیات کهن فارسی، دست‌ یازی غالباً بار منفی دارد و کنایه از طمع، تجاوز یا طلب چیزی ناعادلانه است. برای مثال، در شعر و متون ادبی، شاعر ممکن است دست‌ یازی به اموال یا حقوق دیگران را نکوهش کند و به عنوان رفتاری ناپسند بیان نماید. این واژه با مفاهیمی مانند تصاحب، طلب، دست درازی، تلاش برای گرفتن و دراز کردن دست هم‌معنی است و نشان‌دهنده حرکتی برای به دست آوردن چیزی است، چه مشروع و چه ناعادلانه. در مکالمات روزمره نیز ممکن است برای بیان طمع یا قصد تصاحب به کار رود. به طور کلی، «دست‌ یازی» عملی است که در آن فرد تلاش می‌کند چیزی را به دست آورد، و در ادبیات و فرهنگ فارسی اغلب جنبه اخلاقی و ارزشی نیز دارد و به رفتارهای انسانی مرتبط می‌شود.

لغت نامه دهخدا

دست یازی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) عمل دست یازیدن. دست درازی. رجوع به دست یازیدن شود.
- دست یازی کردن؛ دست درازی کردن:
برآن مه ترکتازی کرد نتوان
که بر مه دست یازی کرد نتوان.نظامی کس از بیم شه ترکتازی نکرد
بدان لعبتان دست یازی نکرد.نظامی.چو دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دست یازی کنی.نظامی.چو نام توام جان نوازی کند
به من دیو کی دست یازی کند.نظامی.بر رهش عشق ترکتازی کرد
فتنه با عقل دست یازی کرد.نظامی.|| حرص. طمع. و رجوع به یازی در ردیف خود شود.

فرهنگ فارسی

عمل دست یازیدن. دست درازی

جمله سازی با دست یازی

با قد تو سرو سرفرازی نکند با زلف تو مشک دست یازی نکند
توانی در او دست یازی همی چو طفلان بدو لعب‌بازی همی
تو با تازیان دست یازی بکین یکی در نهان خویشتن را ببین
تو چون با دخت قیصر دست یازی کنی مرگت به دست خویش بازی
ز شب بگذشته زلفش در درازی صبا با زلف او در دست یازی
دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی ز پایم فکندی ز بس دست یازی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پایان یعنی چه؟
پایان یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز