در دانش نسبشناسی عرب، اصطلاح عِماره بهعنوان پنجمین سطح از مراتب دهگانهٔ انساب شناخته میشود. این مرتبه از قبیله کوچکتر و از بطن بزرگتر است و در ساختار اجتماعی عرب پیش از اسلام، جایگاهی مهم در تعیین روابط خویشاوندی و تقسیمبندیهای قومی داشته است. واژهٔ عِماره در زبان عربی به معنای آنچه بر سر مینهند مانند دستار، کلاه یا تاج است و این معنا بهطور نمادین بر جایگاه بلند و محوری این گروه در ساختار قبیله دلالت دارد. برای نمونه، در نسبنامهٔ رسول اکرم(ص)، خندف بهعنوان عِماره محسوب میشود که خود بخشی از قبیلهٔ مُضَر بوده و از بطن کنانه بزرگتر است. شناخت این مرتبه و جایگاه آن در سلسله مراتب قومی، نهتنها در بازخوانی تاریخ قبایل عرب مفید است، بلکه در تحلیل ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی جوامع عربی دوران جاهلیت و صدر اسلام نیز نقش بسزایی دارد. این تقسیمبندیها به درک بهتر پیوندهای قومی و خاستگاههای تاریخی کمک شایانی میکند.
عماره
فرهنگ فارسی
بنت نافع بن عمر جمحی
دانشنامه عمومی
العماره در دهه ۱۸۶۰ توسط امپراتوری عثمانی برای ایجاد پایگاه نظامی در مقابل تهدیدهای بنی لام و قبیله البومحمد تأسیس شد و در سال ۱۹۱۵ توسط انگلیسی ها به تسخیر در آمد.
و پس از تاسیس العماره، قبائل بزرگی از سراسر نواحی العماره و از هورهای آن منطقه به این شهر امدند، مانند قبائل بزرگ السواعد که هم اکنون ۳۵ درصد جمعیت جنوب عراق را شامل میشنود.
در دوران جنگ ایران و عراق این شهر و منطقه های اطرافش به خاطر واقع بودن میان بزرگراه بغداد - بصره چندین بار توسط نیروهای ایرانی طی والفجر مقدماتی مورد حمله قرار گرفت.
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت عربی به معنای چیزی که بر سر گذارند، نظیر دستار و کلاه و تاج) پنجمین مرتبه از مراتب ده گانۀ انساب عرب که از قبیله کوچک تر و از بطن بزرگ تر است. در نسب شناسی رسول اکرم (ص) خندف را عماره به حساب می آورند که از مُضَر (قبیله) کوچک تر و از کنانه (بطن) بزرگ تر است.
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
عمر (۲۷ بار)
عمارة به معنی آبادکردن است.. زمین رازیرورو و آباد کردند بیش از آنچه اینها آباد کردند. عمر(بروزن عنق و فلس)دوران زندگی و مدت آبادی بدن به وسیله حیات و روح است.. عمر در آیه بر وزن (عُنُق)است و در آیه.بروزن (فلس)است طبرسی و راغب گویند:هردو وزن به یک معنی است ولی قسم مخصوص به وزن(فلس)است. علت آن اخّف بودن فتح میباشد. در تمام قرآن فقط در این آیه به عمر حضرت رسول«صلیاللَّهعلیهوآله» سوگندیادشده ابن عباس گوید:خدا احدی را گرامیتر به خود از محمد«صلیاللَّهعلیهوآله» نیافریده و نشنیدم خدا به زندگی کسی قسم بخورد جز به حیات آن حضرت. *** تعمیر: اعطاء زندگی.. آیا زندگی ندادیم به شما آیا زنده نگاه نداشتیم شمارا مدتی که پندشنو در آن متذکّر میشد؟! *** عمره:عمل مخصوصی است از اعمال حّج. وآن چنین است که شخص از میقات احرام بسته وارد مکّه میشود هفت بار کعبه را طواف کرده در مقام ابراهیم«علیهالسلام»نماز طواف میخواند آنگاه میان دو تلّ صفاومروه هفت بارسعی و رفت وآمد میکند سپس به نیّت تقصیر قسمتی از موی شارب(مثلاً)را میگیرد و باتقصیر آن، عمل تمام است. طبرسی فرموده عمره ازعمارة است وآن به معنی زیادت میباشد که آبادکننده زمین آن را به وسیله عمارت زیادت میدهد. نگارنده گوید:بنابراین علت تسمیه عمره زایدبودن آن بر حّج است و یا آن،باعث آبادبودن بیت اللّه است.. آیامراد از تعمیرحفظ بنا و ترمیم آن است یاآباد نگاه داشتن به وسیله نظافت و چراغ روشن کردن و نمازخواندن وغیر اینهاست ؟ویابه وسیله اقامت در آن است ؟که عماره مکان بهر سه معنی آمده است. به احتمال قوی مراد حفظ بناوترمیم آن است که ظهور عمارت درآن است و آیه ماقبل که فرموده:«ماکانَ لِلْمُشْرِکینَ اَنْ یَعْمُروُا مَساجِدَاللّهِ...»ظهورش در ترمیم بناست نه زیارت و نماز خواندن. ایضاًآیه «اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَالْحاجّ ِوَعِمارَةَالْمَسْجِدِالْحَرامِ...»که گذشت ظهورش در اصلاح بناست..استعمار بنابراستفعال طلب عمارت است یعنی خدا شمارااززمین آفریده واز شما آبادی آن را خواسته است وآن عبارت اخرای خلیفةاللّه بودن انسان است. بعضیها آن را عمردادن گفتهاند ولی برخلاف ظاهراست.. آیه شریفه گرچه مفهوماً اعّم است ولی جهت نزول آن مبیّن فضیلت علی بن ابیطالب«علیه السلام»است. عیاشی در تفسیر خود از ابی بصیر از امام صادق«علیه السلام»نقل کرده که فرموده به امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه گفتند:از افضل مناقب خویش ما را خبرده. فرمود:آری من وعبّاس و عثمان بن ابی شیبه درمسجد الحرام بودیم. عثمان بن ابی شیبه گفت:رسول خدا کلیدهای کعبه را به من داد. عباس گفت: رسول خدا سقایة را که زمزم باشد به من داده(تأمین آب حاجیان)ولی یا علی به تو چیزی نداده است سپس خدا نازل فرموده«اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَالْحاجّ ِ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ الّلهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَالّلهِ». در مجمع آن به تعبیر دیگری نقل کرده و به جای عثمان،طلحة آورده و از تفسیرطبری و غیره نیز نقل شده است.. رجوع شود به «رّق» و روایات و تفسیر.
جمله سازی با عماره
شیخ را وقت خوش شد، پرسید که این شعر کیست؟ گفتند: از آن عماره فرمود که برخیزید تا به زیارت وی رویم و با جمیع مریدان به زیارت وی رفتند.
ابن قولويه به اسنادش از ابى عماره منشد نقل مى كند كه گفت: در هيچ روزى به نامحسين بن على نزد امام صادق عليه السلام برده شد كه آن روز آن حضرت خندان ديده شود