بریز

بریز

کلمه بریز در زبان فارسی به معنای ریختن یا پاشیدن است و به عمل انتقال مایع یا ذرات از یک مکان به مکان دیگر اشاره دارد. این فعل به صورت امر استفاده می‌شود و به شخصی دستور می‌دهد که چیزی را بریزد.

مثلاً می‌توانیم بگوییم: “لطفاً آب بریز در لیوان تا من چای درست کنم.” در این جمله، شخص از دیگری می‌خواهد که آب را در لیوان بریزد تا بتواند چای درست کند.

لغت نامه دهخدا

بریز. [ ب ِ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) ( از: ب، حرف اضافه + ریز، اصطلاح حساب یعنی فهرست و سیاهه و ارقام هزینه ) با اجزاء خرج. مشتمل بابت های خرج یا دخل هزینه تعمیرات بریز تهیه شده است؛ یعنی ریز و جزٔجزء هزینه تهیه شده است. || پیوسته. پیاپی. متصل. ( یادداشت دهخدا ). یک ریز. یک بند. || ( اِمص ) هزینه و خرج با گشاده دستی. و این در ترکیب «بریز و بپاش » متداول است، نظیر ریخت و پاش: فلان بریز و بپاش کرد؛ در هزینه گشاده دستی کرد.
بریز. [ ب ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لار. سکنه آن 299 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ر.

فرهنگ اسم ها

اسم: بریز (پسر) (کردی) 
معنی: محترم، نگارش کردی

بریز

جملاتی از کلمه بریز

کیسهٔ پر زر به‌روز در ره مسکین بریز کاسهٔ چوبین فقر بر در حق شب بدار
چون می کشی مرا ز کف خویش بیش ازین یک جرعه ای بریز که ای کشته شام تست
به آب دیده گلابی بریز بر کفن من که تا به روز طهارت به شست و شوی تو باشم

حتی در برخی مقاطع حساس سریال تماشاگر در تصمیم ترور پادشاه با سیاوش همراه است اما ناگهان راهکار سومی در قالب تیتراژ پایانی و ترانه سریال به صورت هفتگی به مخاطبان القا می‌شود که از کوچه بگذر و به خیابان بریز.»

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم