لغت نامه دهخدا
ده یعقوب. [ دِه ْ ی َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در 21هزارگزی جنوب زرند. با 323تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
ده یعقوب. [ دِه ْ ی َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در 21هزارگزی جنوب زرند. با 323تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
ده یعقوب، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زرند در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان جرجافک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷ نفر ( ۸خانوار ) بوده است. واز اقوام اصیل ان بلوچی_زمانی_شعبانی_عباس پور_زینلی_
💡 نام فارسی آن برگرفته شده از عربی است. لقب یعقوب، «کسی که با خدا ستیز کرد». بنابر کتاب «پیدایش» عهد عتیق، یعقوب با فرشتهای کشتی گرفت و بر او پیروز شد، سپس فهمید که آن فرشته خدا بود و لقب اسرائیل را خدا به او داد.
💡 ای بسا یعقوب کان مشکین رسن دربند کرد وی بسا یوسف که در چاه ز نخدان یافتست
💡 مردی به نام یعقوب برای پشتیبانی از شاگرد یک قهوهخانه به نام جمیل درگیر ماجرایی میشود که در آن جمیل با ضربات چاقو زخمی میگردد و یعقوب او را به بیمارستان میرساند اما دیگر خیلی دیر شده است…
💡 ماه کنعان می و زندان خم، من چون یعقوب قاصد مصر تو بوئی به من آر ای ساقی
💡 وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت