درهای به نام آلْباق در منطقهای مرزی واقع شده است که خط سرحدی ایران و ترکیه از سمت مشرق آن، در امتداد رشتهکوههای مرتفع، کشیده شده است. این دره در محدودهای میان گردنهی کیکان و قلهی هراویل قرار دارد و از نظر جغرافیایی موقعیتی راهبردی دارد. واژهی آلْباق در متون کهن به جامهای معروف اشاره دارد که در ادبیات برای تشبیه افراد نیکروح یا ظریفپوش به کار رفته است. بر پایهی منابع تاریخی مانند مؤیدالفضلا و شرفنامهی منیری، این پوشش، پارچهای بوده که به کنارهی کلاه یا پشواز متصل میشده و در قسمت پشت سر آویزان میمانده است. از این جامه در فصل سرما استفاده میکردهاند و با بستن بندهای آن در ناحیهی پیشانی، مانع از نفوذ سرما به گوش میشدند. همچنین این نوع لباس برای پوشیدن زیر زره مناسب توصیف شده است. در برخی منابع دیگر مانند هفت قلزم، این واژه با فتحهی اول (اَلْباق) ضبط شده و به نان نازک تشبیه گردیده است. این تفاوت در کاربرد نشاندهندهی تنوع معنایی این واژه در متون ادبی و تاریخی است و بر غنای فرهنگی آن میافزاید.
الباق
لغت نامه دهخدا
الباق. [ اُ ] ( اِ ) نام جامه ای معروف و بزبان ( کذا ) نیک را بدان تشبیه کرده اند و در فرهنگ علمی گفته است جامه یا کسوتی است معروف و تحقیق آنست که پاره ای جامه است که کناره پشواز وصل میکنند و پس پشت افتاده میباشد هنگام سرما یا گره بندهای او را بر ناصیه می بندند تا در گوش سرما نمیرسد و این جامه برای ته زره پوشیدن خوبست. ( مؤیدالفضلا ). آنندراج عین این شرح را آورده ولی بجای بزبان نویسد: زنان نیک را بدان تشبیه کرده اند. جامه ای معروف. ( شرفنامه منیری ). در هفت قلزم این کلمه را بفتح اول ضبط کرده و نویسد: نان تنک را بدان تشبیه کرده اند. و رجوع به الباغ شود.