روحبخش

«روحبخش» واژه‌ای فارسی است که از دو جزء «روح» به معنای جان، روان یا درون انسان، و «بخش» به معنای عطاکننده یا دهنده تشکیل شده است. بنابراین، معنی تحت‌اللفظی آن «جان‌بخش» یا «چیزی که به روح زندگی و طراوت می‌دهد» است. هر چیزی که باعث آرامش، شادی، امید یا لطافت درون انسان شود، می‌تواند «روحبخش» نامیده شود. این واژه معمولاً برای توصیف پدیده‌هایی مانند موسیقی، طبیعت، سخن نیک، یا رفتار مهربانانه به کار می‌رود.

در کاربرد ادبی، این کلمه یکی از واژه‌های زیبا و مثبت است که برای برانگیختن احساس لطافت و آرامش استفاده می‌شود. شاعران فارسی‌زبان اغلب از آن برای وصف چیزهایی بهره برده‌اند که دل و جان را زنده و شاداب می‌سازند؛ مانند نسیم صبحگاهی، صدای خوش پرندگان، یا کلام مهرآمیز معشوق. برای مثال، می‌گویند: «نوای دل‌انگیز نی‌نوازی روحبخش است»، یعنی آن موسیقی به جان آدمی آرامش و حیات می‌بخشد.

در معنای عمیق‌تر، این واژه می‌تواند اشاره به هر عاملی داشته باشد که انسان را از خستگی، اندوه یا ناامیدی رهایی دهد و او را به سوی روشنی و امید هدایت کند. یک جمله محبت‌آمیز، یک لبخند صادقانه، یا حتی لحظه‌ای تأمل در زیبایی‌های هستی می‌تواند برای روح انسان روحبخش باشد. از این رو، این واژه نه‌تنها معنایی زیباشناسانه، بلکه بار معنوی و احساسی نیز دارد و نمادی از تأثیر مثبت و آرامش‌بخش در زندگی انسان است.

لغت نامه دهخدا

روحبخش. [ ب َ ] ( نف مرکب ) آنچه روح می بخشد و زنده میکند. کنایه از روح انگیز و مفرح است. روانبخش:
بیاساقی آن راوق روحبخش
بکام دلم درفشان چون درفش.نظامی.ای عاشق گداچو لب روحبخش یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است.حافظ.

فرهنگ فارسی

آنچه روح می بخشد و زنده میکند

فرهنگ اسم ها

اسم: روحبخش (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: ruh bakhš) (فارسی: روح‌بخش) (انگلیسی: ruh bakhsh)
معنی: روان بخش، شادی آور، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) مفرح، روح انگیز

جمله سازی با روحبخش

جان پرورد چو لعل لب روحبخش یار جامی چو نو بهار بهنگام مهرگان
موسی کلیم طور او، دیدار او منظور او عیسی یکی رنجور او، او روحبخش و روح دم
به روحبخشی عیسی دمی عجب نبود که مرده زنده شود از کمال حکمت شاه
چون به طرف گلستان آمد سحر باد صبا از نسیم روحبخش یار، یاد آمد مرا