توران دخت اپرایی است از جاکومو پوچینی که برای نخستین بار در سال ۱۹۲۶ در تالار اپرای اسکالای میلان به روی صحنه رفت. متن این اپرا توسط جوزپه آدامی و رناتو سیمونی نوشته شده است. به دلیل درگذشت پوچینی در سال ۱۹۲۴، نگارش اپرا ناتمام ماند و فرانکو آلفانو آن را به پایان رساند. اگرچه پوچینی در ابتدا با خواندن اقتباس فریدریش شیلر از سال ۱۸۰۱ به موضوع این اپرا علاقهمند شد، اما بیشتر بر اساس نمایش قبلی توران دخت اثر کارلو گوتزی کار کرد. داستان این اپرا در اصل به روز سهشنبهٔ منظومه هفت پیکر اثر نظامی گنجوی، شاعر پارسی ایرانی قرن دوازدهم، مربوط میشود و به نام گنبد سرخ شناخته میشود. با این حال، قهرمان داستان به عنوان یک شاهزاده خانم روسی معرفی میشود. نام اپرا از عنوان دختر توران گرفته شده و به طور معمول در شعرهای فارسی به شاهزاده خانمهای آسیای میانه نسبت داده میشود. زمانی که پوچینی درگذشت، دو پرده از مجموع سه پرده اثر تکمیل شده بود که شامل سازبندی نیز میشد. اپرای توران دخت آخرین اثر موسیقایی بود که توسط پوچینی خلق شد. بر اساس این اپرا، نمایشی در ایران با نام توراندخت اجرا شده است.

توران دخت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید، مرکب از توران ( نام سرزمینی ) + دخت ( دختر )
دانشنامه عمومی
توران دخت (گوتزی). توراندخت ( به ایتالیایی: Turandot ) نمایش کمدیادلارته ای از کارلو گوتزی است که در سال ۱۷۶۲ به نگارش درآمده است. این نمایش به تقلید از داستانی ایرانی است از مجموعهٔ هزار و یک شب که توسط شرق شناس فرانسوی فرانسوا پتی دلا کروا جمع آوری شده است. این نمایش مواد مورد نیاز طرح اپرای توراندخت اثر پوچینی ( ۱۹۲۶ ) را فراهم آورد. همچنین اپرایی که پیش از آن توسط فروچیو بوزونی فراهم آمده بود ( ۱۹۱۷ ). که البته این اقتباس ( توراندخت، شاهزاده ای از چین ) را فریدریش شیلر در سال ۱۸۰۱ تهیه کرده بود که در ابتدا مورد توجه پوچینی قرار گرفت.
اقتباس دیگری از این داستان توسط کارل ولمولر تهیه شده است. برتولت برشت نمایش نامه نویس معاصر آلمانی نیز اقتباسی از این داستان به دست داده است که آن هم با نام توراندخت شناخته می شود ( ۱۹۵۳ ).
داستان در چین باستان رخ می دهد و در مورد شاهزاده کالاف است که عاشق شاهزاده توراندخت می شود. وی برای گرفتن پاسخ مثبت از شاهزاده برای ازدواج، باید سه معما را حل کند و هر پاسخ نادرستی به مرگ وی می انجامد. وی سه معما را حل می کند اما توراندخت همچنان برای ازدواج مردد است. شاهزاده کالاف برای خروج از بن بست، مرگ را می پذیرد در صورتی که توراندخت بتواند نام واقعی اش را حدس بزند.
نمایش گوتزی لحن طعنه آمیزی دارد اما شیلر این نمایش را به حماسه ای نمادین با نگرشی اخلاقی آرمانی مبدل کرده است. گوتزی با این همه، از هردو زمینهٔ درام و کمدی بهره گرفته است؛ به شکلی که این و عنصر در کنار هم و به صورت مستقل پیش می روند. در حالی که شیلر، این دو را با هم درمی آمیزد و هرکدام نتیجهٔ دیگری می شوند. این تعامل عناصر دراماتیک و کمیکال، وابستگی متقابل آن ها و این واقعیت که آن ها به طور مساوی همسان شده اند، به اصل رمانتیک جهان گرایی تجسم می بخشد.
شخصیت اصلی کار گوتزی، شاهزده توراندخت، بداخلاق و ظالم به نظر می رسد در حالی که توراندخت شیلر، شخصی است که مصمم است نگرش اخلاقی و معنوی اش را پیگیری کند. همین طور شاهزاده کالاف که در کار گوتزی، چونان روحی گمشده و فردی هوس باز است، در کار شیلر مبدل می شود به عاشقی که برای عشق واقعی و عمیق خود به توراندخت، جانبازی می کند.
شخصیت های کلاسیک کمدیا دلارته ای نمایش، به خصوص پنتالونه و بریگلا، که در نسخهٔ گوتزی محاوره ای صحبت می کنند، در کار شیلر، طبیعت ساده دلانه شان را از دست می دهند و رسمی صحبت می کنند و با این کار به فضای اخلاقی اقتباس شیلر یاری می رسانند.
