بنجل

بنجل به معنای قسمت کم و نامطلوبی است که از چیزی بسیار باقی مانده است. در واقع، این اصطلاح در میان مردم برای توصیف اشیاء بی‌فایده و خراب به کار می‌رود. به عبارت دیگر، بنجل به چیزهایی اشاره دارد که به دلیل کیفیت پایین یا عدم تقاضا، در فروشگاه‌ها باقی مانده و فروش نمی‌روند. این اشیاء می‌توانند شامل ته‌مانده‌ها و ردی از اجناس مختلف باشند که عموماً مورد توجه قرار نمی‌گیرند. به طور کلی، بنجل به آن بخش از کالاها یا محصولات گفته می‌شود که به دلیل نقص یا کمبود کیفیت، از ارزش خود افتاده و دیگر کاربردی ندارند. این مفهوم می‌تواند به نوعی بیانگر زوال و دور ریختگی در دنیای مصرف‌گرایی باشد، جایی که برخی از محصولات به دلیل عدم استقبال و یا کیفیت نامناسب، به فراموشی سپرده می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

بنجل. [ ب ُ ج ُ ] ( ص ) در تداول عوام، قسمت کم و بد باقیمانده از چیزی بسیار. آنچه از مالهای بد که در دکان مانده و بفروش نمیرود. اشیاء بی فائده و خراب. باقیمانده و برجای مانده. بد و پست از چیزها یا چیزی. ته مانده های بد چیزها. ردی از جنسی. نفایه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- بنجل آب کردن؛ چیزهای بی مصرف را بفروش رسانیدن.چیز بی مصرف و نامرغوب و بی ارز را بفروش رسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(بُ جُ ) (ص. ) (عا. ) کالایی که به فروش نر فته و روی دست صاحبش مانده باشد.

فرهنگ عمید

کالای وازده و پست که خریدار نداشته باشد، جنس نامرغوب.

فرهنگ فارسی

جنس نامرغوب، کالای وازده وپست که خریدارندارد
( صفت ) ۱ - ته ماند. بساط. ۲ - متاع وازده که مشتری نداشته باشد کالای پست.

ویکی واژه

(عا.)
کالایی که به فروش نر فته و روی دست صاحبش مانده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال انگلیسی فال انگلیسی