یحیی حکیم

لغت نامه دهخدا

یحیی حکیم. [ ی َح ْ یا ح َ ] ( اِخ ) از منجمان بود و از آثار اوست: 1- تقویم السنة الشمسیة، که آغاز آن از دو ساعت وهشت دقیقه پس از غروب شب شنبه 24 رجب سال 1273 هَ.ق. است. 2- معرفة سنة الشمسیة، و آن جدولهای تطبیق سالهای شمسی و قمری است. ( از معجم المطبوعات مصر ).

جمله سازی با یحیی حکیم

💡 قسمت اول (قبلهٔ عالم): با فروش یک گلدان نقره آغاز می‌شود. درباریان، خبر قمه‌کشیدن خواجه الماس، دلقک سیاه دربار، بر روی یحیی‌خان را به عرض شاه می‌رسانند. الکساندر، امپراتور روسیه، ترور شده است. شاه سفیری را به دربار روس برای عرض تسلیت می‌فرستد. حکیم‌الممالک و تولوزان بر سر درمان شاه اختلاف می‌کنند. اعتمادالسلطنه روزنامه‌خوانِ شاه، از شاه می‌خواهد که از شراب و زنان و... دوری کند. اهلِ اندرون، صحنه را خالی می‌کنند تا شاه به اموراتِ داخل و خارجه بپردازد. اما شاه پریشان از اخبار خارجه، اعتمادالسلطنه را نیز مرخص می‌کند. اخبارِ داخله به عرض شاه می‌رسد. از جمله: اوضاع در همِ اندرونی، جریان تحریم تنباکو، آشوب شهرهای تهران، تبریز، اصفهان و... و شاه که سخت درگیر امورات تنِ خود است، دستور دستگیری کُنت فرنگی که مأمور تأسیس پولیس بوده است را می‌دهد. زیقولهٔ خواجه خبر فسقِ ملیجک، عزیزدُردانهٔ شاه، را می‌آورد. ملیجک با چهره‌ای مغولی، رخت امیر تومانی و شمشیری که نوکش بر زمین است، کسالت در کاخ را عنوان می‌کند که نبود جنگ یا حتی شکاری، او را خسته کرده است. از شاه می‌خواهد مالیات رعیت را زیاد کرده تا آن‌ها به فرنگ روند. آخر سر، کلاهش را به زمین کوبیده و به قهر می‌رود. شاه غمگین از دلخوریی ملیجک، نا امیدانه می‌گوید که خیری از تخت و تاج ندیده. این قسمت با حکم شاه دربارهٔ خواجه الماس و گردن زدنِ او زیر درخت اقاقیا که ما از روایتِ شاه می‌بینیم، تمام می‌شود.

💡 «در میان راه حاکمی سوار با اسب با یک عده سوار مجلل رسید. چون نزدیک آمد قیافه خوش‌نمای حکیم‌الممالک را شناختم. از این حسن تصادف و از اینکه یکی از همکاران با محبت و دوست داشتنی خود را در اینجا یافته‌ام، کمال مسرت به من دست داد. حکیم‌الممالک در همان ایامی که یحیی خان در فرانسه تحصیل می‌کرد، در آنجا به تکمیل معلومات مشغول بوده و هر دو آن‌ها زبان فرانسه را به خوبی یادگرفته‌اند و از منبع مهر و محبت و مناعت و از خودگذشتگی مخصوص فرانسه بهره‌ای وافر برده‌اند. حکیم‌الممالک بعد از بیرون آمدن از مدرسه متوسطه به کار تحصیل طب پرداخته و طبیب بیرون آمده‌است، ولی این هنر چندان به سعادت و اقبال او کمک نکرده، چه اگر شاه غیر از طبابت شغل دیگری به او در دربار یا در ولایات رجوع کرده بود، گذران زندگی او دچار اختلال می‌شد. با این حال بازهم همه وقت کار او از این بابت خوب بود.»