گناه داشتن

لغت نامه دهخدا

گناه داشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مقصر بودن. جرم داشتن. مجرم بودن:
به تو ار نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم.سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مجرم بودن مقصر بودن خطا کار بودن.
مقصر بودن. جرم داشتن. مجرم بودن

جمله سازی با گناه داشتن

مرتبه دوم از اسلام دنباله و لازمه همان ايمان قلبى است كه، درمقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت، يعنى تسليم و انقياد قلبى نسبت به نوع اعتقادات حقهتفصيلى و اعمال صالحه اى كه از توابع آن است، هر چند كه در بعضى موارد تخطىشود، و خلاصه كلام اين كه داشتن اين مرحله منافاتى با ارتكاب بعضى گناهان ندارد،و خداى تعالى درباره اين مرحله از اسلام مى فرمايد: (الذين آمنوا باياتنا، و كانوامسلمين )، (آنانكه به آيات ما ايمان آوردند، و مسلمان بودند).
پاكى، تقوا، دورى از گناه، از نشانه هاى عدالت است. بنا به اهميّت اين صفت، درنظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده و در فقه اسلامى و قانون اساسى، داشتن آنبراى مسئولان بلند پايه و مشاغل حسّاس، شرط است و كارهاى مهّم كشور و امور مردم،بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میسترس
میسترس
تحویل
تحویل
ترکش
ترکش
روله
روله