کیسه کشی

لغت نامه دهخدا

کیسه کشی. [ س َ / س ِ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل کیسه کش. دلاکی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیسه کش و کیسه کشیدن شود.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل کیسه کش دلاکی.

جمله سازی با کیسه کشی

سرحمومی مراسمی است که داماد در حمام عمومی مردانه و عروس در حمام زنانه طی مراسم با شکوهی به حمام می‌بردند و با رقص و پایکوبی و چوب بازی مراسم حنا بندان بعد از شستن و کیسه کشی داماد انجام می‌دادند و در مراسم حنا بدان آواز امشب حنا می‌بندیم… بر دست و پا می‌بندیم … را به صورت گروهی می‌خواندند.
کیسه لاغر شده، چه سیم کِشی صید فربه شده چه زار کشی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قرمساق
قرمساق
بی درنگ
بی درنگ
آهنگر
آهنگر
باسلیقه
باسلیقه