کناره بندی

لغت نامه دهخدا

کناره بندی. [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ب َ ] ( حامص مرکب ) برآوردن کنار چیزی: کناره بندی رود؛ برآوردن کنار آن تا زمین های مجاور را فرونگیرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

بر آوردن کنار چیزی: کناره بندی رود بر آوردن کنار آن تا زمین های مجاور را فرو نگیرد.

جمله سازی با کناره بندی

من کناره طلب را که چشم بندی کرد که همچو نقطه پرگار در میان ماندم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان
نمایان
مجال
مجال
افتخار
افتخار
فال امروز
فال امروز