کمان پشت

لغت نامه دهخدا

کمان پشت.[ ک َ پ ُ ] ( ص مرکب ) کوزپشت. ( آنندراج ). آنکه پشت وی خمیده باشد. ( ناظم الاطباء ). گوژپشت. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه پشت او چون کمان خمیده باشد:
قسم به صیدفکن غم کش کمان پشتی
که آه را ز دمش تیر بر نشان آمد.ظهوری ( از آنندراج ).- گوژ کمان پشت؛ در بیت زیر ظاهراً کنایه از آسمان و فلک است:
بزن تیری بدین گوژ کمان پشت
که چندین پشت بر پشت ترا کشت.نظامی.

فرهنگ فارسی

گوژ پشت: ( قسم بصید فکن غم کش کمان پشتی که آه را ز دمش تیر پرنشان آمد ). ( ظهوری )

جمله سازی با کمان پشت

💡 روی زی صدرت نهادم با دل امیدوار پشت کرده چون کمان از بیم تیر زمهریر

💡 نه هیچ پشت کمان را بدین سبب خم داد نه هیچ دردسری با سر سنان آورد

💡 در جهان تیر و کمان‌گر قلم فرخ توست پشت دشمن چو کمان دارد و خود چون تیرست

💡 چون کشش شست او پشت کمان خم کند جان ز جسد رم کند تیر همان در کمان

💡 شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست روی زمین به پشت کمان از امان اوست

💡 نیست از پشت خم و آه منت باک ای جوان برحذر می باش از تیر و کمان عاشقان

اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز