پیچیده شدن

واژۀ پیچیده‌شدن در زبان فارسی به‌عنوان یک مصدر مرکب، بر مفهوم التواء و درهم‌تنیدگی دلالت دارد. این معنا در منابع کهن ادبی و لغوی نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنان‌که زوزنی آن را به‌همان معنی التواء برشمرده و در تاج‌المصادر نیز با واژگانی چون تلوی و اطواء هم‌معنی دانسته شده است. همچنین در کتاب منتهی‌الارب مفاهیمی همچون انهصار برای آن ذکر گردیده که بر حالت خمیدگی و درهم‌فرورفتگی دلالت دارد.

در متون قدیم، برای بیان انواع مختلف پیچیدگی از واژه‌های خاصی بهره گرفته می‌شده است. برای نمونه، التّیاث به پیچیده‌شدن چیزی حول چیز دیگر اشاره دارد و هُتَهتَه در توصیف پیچیدگی و دشواریِ سخن به کار می‌رفته است. افزون بر این، برای بیان پیچیده‌شدن مو و درهم‌تنیدگی آن، واژه‌هایی چون عَکَش و تَعَکُّش کاربرد داشته‌اند که نشان از دقت و ظرافت زبان فارسی در بازنمایی حالات مختلف این مفهوم دارد.

لغت نامه دهخدا

پیچیده شدن. [ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) التواء. ( زوزنی ). تلوی. ( تاج المصادر ). اطواء. انهصار. ( منتهی الارب ): التیاث؛ پیچیده شدن چیزی بر چیزی. ( تاج المصادر ). هتهتة؛ پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش؛ پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- تاب یافتن خمیده شدن. ۲- در نوردیده شدن. ۳- ملفوف شدن: ملتوی شدن. ۴- منحرف شدن بگشتن. ۵- مشکل شدن ( کلام سخن... ): پیچیده شدن سخن.۶-درهم پیوستنبهم در آمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی. ۷- مجعد گشتن ( موی ) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خاص
خاص
گاییدن
گاییدن
لاشی
لاشی
لز
لز