واژۀ پیچیدهشدن در زبان فارسی بهعنوان یک مصدر مرکب، بر مفهوم التواء و درهمتنیدگی دلالت دارد. این معنا در منابع کهن ادبی و لغوی نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنانکه زوزنی آن را بههمان معنی التواء برشمرده و در تاجالمصادر نیز با واژگانی چون تلوی و اطواء هممعنی دانسته شده است. همچنین در کتاب منتهیالارب مفاهیمی همچون انهصار برای آن ذکر گردیده که بر حالت خمیدگی و درهمفرورفتگی دلالت دارد.
در متون قدیم، برای بیان انواع مختلف پیچیدگی از واژههای خاصی بهره گرفته میشده است. برای نمونه، التّیاث به پیچیدهشدن چیزی حول چیز دیگر اشاره دارد و هُتَهتَه در توصیف پیچیدگی و دشواریِ سخن به کار میرفته است. افزون بر این، برای بیان پیچیدهشدن مو و درهمتنیدگی آن، واژههایی چون عَکَش و تَعَکُّش کاربرد داشتهاند که نشان از دقت و ظرافت زبان فارسی در بازنمایی حالات مختلف این مفهوم دارد.