پل پخت

لغت نامه دهخدا

پل پخت. [ پ ِ ل ُ پ ُ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) در تداول عوام، ساخت و پاخت. قرارهای محرمانه.

فرهنگ فارسی

از اتباع در تداول عامیانه. ساخت و پاخت

جمله سازی با پل پخت

💡 از بس که دل خام طمع سودا پخت در خامی و سوز همچو پروانه بسوخت

💡 او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او

💡 ساخت آیاکا کار زمان بر و سختی است و به همین دلیل هر مقدار که بخواهند در یک مرحله درست می‌کنند و سعی می‌کنند این قدر درست کنند تا در تمام تعطیلات بتوانند بخورند. این غذا به جهت تعدد مواد و خاصیت غذایی خوبی که دارند اهمیت اقتصادی بسیاری هم دارد. به همین دلیل مهم‌ترین روزنامه‌های ونزوئلا در آغاز ماه دسامبر هزینه پخت این غذا را برآورد کرده و افزایش هزینه‌های آن را گزارش می‌دهند.[نیازمند منبع]

💡 هر سر که پخت دیگ خیال رعونتی پوشیدش آسمان ته سرپوش نقش پا